انجمن شاعران مرده (2-1)

ساخت وبلاگ

مامان قرآن رو گرفت و من قرآن رو بوسیدم و از زیر اون چند بار گذشتم. ده دقیقه دیگه تا حرکت اوتوبوس مونده بود و ما هنوز خونه بودیم. سریع سوار ماشین شدیم که مامان گفت آب نریختم. بابا گقت: دیگه دیره شده. مامان مخالفت کرد. بابا در پارکینگ رو باز کرد و با شلنگ کار رو یکسره کرد. همه میخندیدیم. این لحظات شیرین ترین و ناب ترین اند. دعا و سایه‌ والدین‌مون بمونه برامون.


انجمن شاعران مرده (2-1)...
ما را در سایت انجمن شاعران مرده (2-1) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7humasaurf بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 12:55

گهگاه به کودک "خنگ و بامزه"ای تبدیل میشم. حرفهایی رو میزنم و کارهایی رو انجام میدم  که خودم قبل از هرکسی متوجه دست گل به آب دادن ذهنم میشم. امشب جلوی آینه ایستاده بودم و ابروهام رو مرتب میکردم و موزیک اشارات نظر سارا نائینی رو با هنزفری گوش میکردم. انجمن شاعران مرده (2-1)...
ما را در سایت انجمن شاعران مرده (2-1) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7humasaurf بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 12:55

الان تو ترمینال نشستم و منتظرم. به آدم ها نگاه می‌کنم . بیشتر به کفش هاشون نگاه میکنم، رفتار نجیبانه تریه! از دور چه فرقی بین آدم هاست؟ هیچی! چه فرقی می‌کنه اسپرت مارک اصلی به پا کرده باشی یا یک اسپرت زهوار درفته. چه فرقی می‌کنه با  بوت چرم اصل یا یک انجمن شاعران مرده (2-1)...
ما را در سایت انجمن شاعران مرده (2-1) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7humasaurf بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 12:55